غم و اندوه چگونه بر مغز تأثیر می­گذارد؟

غم و اندوه می­تواند باعث ایجاد تعدادی از تغییرات شناختی، رفتاری و فیزیولوژیکی شود. غم و اندوه چیزی است که تقریباً همه در مقطعی از زندگی خود تجربه می­کنند که می­تواند طاقت فرسا و گیج کننده باشد و مرگ یک عزیز را دشوارتر کند. اما وقتی کسی در حال تجربه اندوه است، دقیقاً چه اتفاقی برای مغز او می­افتد؟

غم و اندوه چگونه بر مغز تأثیر می­گذارد

دکتر لیزا ام. شولمن، متخصص مغز و اعصاب دانشکده پزشکی مریلند:

مغز ما، ضربه از دست دادن را به عنوان تهدیدی برای بقا درک می‌کند. از دیدگاه تکاملی، مغز برای حفظ بقای ما توسعه یافته است، بنابراین هر چیزی که به عنوان تهدیدی برای این هدف ادراک شود، واکنشی بزرگ در مغز ایجاد می‌کند که برای بسیاری از اعضای بدن عواقب دارد. ما عادت کرده‌ایم که آسیب‌های فیزیکی را یک تهدید بدانیم، اما آسیب‌های عاطفی جدی، اثرات مشابهی دارند.

دکتر شولمن:

مغز به تهدیدهای مختلف به طور یکسان پاسخ می­دهد. به عبارت دیگر، یک واکنش پیش­فرض دارد که توسط هر نوع آسیب عاطفی جدی، خواه مربوط به غم، طلاق، از دست دادن شغل یا درگیری در جنگ باشد، ایجاد می­شود. آمیگدال یا همان مرکز احساسات مغز که در اعماق بخش مغز بدوی قرار دارد، همیشه به دنبال تهدیدات است. هنگامی که تحریک می­شود، مجموعه­ ای از وقایع را به راه می­اندازد که کل بدن را در حالت آماده باش قرار می­دهد – ضربان قلب بالا می­رود، تنفس افزایش می­یابد و گردش خون در عضلات افزایش می­یابد تا بدن برای مبارزه یا فرار آماده شود.

در خصوص غم و اندوه ، روزها، هفته‌ها و ماه‌ها مملو از یادآوری‌هایی هستند که این پاسخ را تحریک می‌کنند و در نتیجه آمیگدال به طور فزاینده‌ای حساس و بیش‌هوشیار می‌شود. در چنین شرایطی مغز بدوی از مغز پیشرفته که محل قضاوت و استدلال منطقی­ است پیشی می­گیرد و برای پاسخ دادن به تهدیدات آسیب عاطفی بیش از حد کار می­کند و مکانیسم­های دفاعی روانی مانند انکار و تفکیک را احضار می­کند.

اوکانر دانشیار روانشناسی بالینی و روانپزشکی دانشگاه آریزونا:

تحقیقاتش را بر روی همبستگی­های فیزیولوژیکی احساسات، به ویژه طیف گسترده ­ای از پاسخ­های فیزیکی و عاطفی در طول سوگ متمرکز کرده است. به عقیده وی یک عنصر تکاملی قوی وجود دارد که چرا و چگونه ما غم را تحمل می­کنیم. او می­گوید « مرگ یکی از عزیزان یک رویداد بسیار نادر است و مغز اغلب به جای اینکه برای همیشه از دست دادن را بپذیرد به گونه ­ای واکنش نشان می­دهد که گویی آن عزیز گم شده است. در چنین شرایطی مغز از ما می‌خواهد که آنها را پیدا کنیم یا آنقدر سروصدا به پا کنیم که آن­ها  بیایند ما را پیدا کنند. این لزوماً آگاهانه نیست، اگرچه افراد داغدیده اغلب این احساس را توصیف می‌کنند که عزیزشان روزی دوباره باز خواهد آمد.»

کنار آمدن با غم و اندوه

مردم اغلب می­گویند که زمان شفابخش است، اما آیا غم و اندوه می­تواند اثرات ماندگاری در مغز ایجاد کند؟

به عقیده دکتر شولمن

آسیب عاطفی غم و اندوه به دلیل استرس مکرر و واکنش برای مبارزه یا فرار و نوروپلاستیسیته (بازسازی مغز در پاسخ به تجربه و تغییرات در محیط)، منجر به تغییرات عمیق در عملکرد مغز می­شود. این مکانیسم­ها منجر به تقویت مرکز بدوی مغز و تضعیف مغز پیشرفته [قشر مغز] می­شود. این تغییرات طولانی مدت هستند اما می­توانند با درمان «رشد پس از سانحه» معکوس شوند.

رشد پس از سانحه تکنیکی است که افراد را قادر می‌سازد راهی بیابند تا از تجربیات خود معنای جدیدی بگیرند تا متفاوت ­تر از قبل از آسیب زندگی کنند.

اوکانر استادیار روانپزشکی در دانشگاه فلوریدا، می­گوید:

در حالی که برخی رویدادها، مکان‌ها یا تاریخ‌ها می‌توانند موجی از غم و اندوه را برانگیزند، اما مغز افراد در نهایت بهبود می‌یابد، اگرچه زمان‌ بهبودی از فردی به فرد دیگر متفاوت است. هنگامی که افراد بهبود می­یابند، مغز ارتباطات عصبی جدیدی ایجاد می­کند و آسیب را جبران می­کند. برخی از افراد «اختلال غم و اندوه طولانی مدت» را تجربه می­کنند که علائم آن برای مدت بسیار طولانی ادامه دارد، اما معمولاً دائمی نیست. وی پیشنهاد می­کند که سوگواری را می توان نوعی یادگیری در نظر گرفت و این یادگیری هم در کنار آمدن با غم و هم در انجام کارکردهای روزمره نقش دارد.

او می‌گوید: «مغز شما سعی می‌کند در هر موقعیتی حضور عزیزتان را تداعی کند، جایی که دوست دارد آن عزیز هم حضور داشته باشد اما در واقعیت نیست. درست شبیه آنکه کامپیوتر برنامه‌ای را در پس‌زمینه به‌روزرسانی می‌کند در حالی که شما در حال تایپ کردن یک فایل ورد هستید و باعث می‌شود کلمات به آرامی روی صفحه ظاهر شوند و انجام این عمل مشکل شود. فکر می‌کنم مغز نیز به همین شکل است. هنگامی که در تلاش برای انجام کارهای ساده در زندگی هستیم، و مطمئناً زمانی که در تلاش برای انجام کارهای پیچیده هستیم، حواسمان پرت می­شود. اما این حواس ­پرتی و مشکل در تمرکز معمولا با گذشت زمان برطرف می­شود».

درک غم و اندوه و مغز

غم و اندوه پاسخی پیچیده به از دست دادن است. این شامل تغییرات عاطفی، شناختی، رفتاری و فیزیولوژیکی است، به این معنی که بخش‌های زیادی از مغز در ایجاد واکنش غم و اندوه نقش دارند. این موضوع با این واقعیت پیچیده ­تر می شود که مناطق مختلفی از مغز وجود دارد که تغییراتی را بر اساس مرحله، علائم و شدت غم و اندوه نشان می­دهند. به عنوان مثال، زمانی که فردی عزیز متوفی را به یاد می­آورد و سعی می­کند احساسات مربوط به فقدان را پردازش کند، قشر سینگولیت خلفی و قشر پیش پیشانی داخلی فعال می­شوند. در موارد غم و اندوه پیچیده که فرد در حسرت متوفی است، هسته اکومبنس [که واسطه پردازش هیجانی و انگیزشی است] ممکن است فعال شود.

در حالی که برخی از جنبه ­های غم و اندوه به خوبی درک شده اند، هنوز چیزهای بیشتری برای یادگیری وجود دارد. مطالعات بسیار کمی در مورد “سوگواری” انجام شده که در آن یک  فرد خاص چندین بار در طول چندین ماه به یک مرکز تصویربرداری مراجعه کرده باشد تا بتوان  تغییراتی را در نحوه عملکرد مغز وی مشاهده کرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا